مولانا و ملامت خود ( قسمت اول) - منصور بنانی
در ادامه مطلب "ملامتگرهای کوتوله ی خیالی" در اینجا برای درک بهتر موضوع، از اشعار حضرت مولانا هم استفاده می شود:
همیشگی و عمیق بودن "ملامت خود" عجیب بنظر می رسد. ملامت خود از (خشم+برچسب لفظی) تشکیل شده است. اما اگه خشم را از آن بگیری بی اثر خواهد شد. ملامت خود از ستونهای اصلی "نفس" یا "منیت کاذب" است برای همین هم، همیشگی بودن آن توجیه دارد. یک عمر ملامت و خشم نسبت به خود، همچنان ادامه دارد و این شاید ادامه ی همان خشم کهنه ابلیس نسبت به آدم باشد!
وقتی خداوند سجده به انسان (که نماد احترام و دوست داشتن انسان است) را بر ابلیس واجب کرد؛ بسیار بر او گران آمد و چه کینه ی عمیقی از انسان به دل گرفت. شاید این "ملامت خود" همیشگی و عمیق که گریبان ما را گرفته، از وسوسه های کینه توزانه ی مدام ابلیس باشد.
کار ابلیسانه این است که همین خشم و عناد را به خود روا بداریم و این اعتیاد بیمارگونه را ادامه دهیم! و بستر را برای غرق شدن بیشتر در "منیت کاذب" ایجاد کنیم.
کار الهی اما آن است که قدر خود بدانیم و به این "خلیفه خدا" احترام بگذاریم و او را دوست داشته باشیم و از "ملامت خود" بپرهیزیم.
وقت آن رسیده که دوست داشتن خود را با ترک اعتیاد به "عناد به خویشتن یا ملامت خود" شروع کرده و تمام نماییم!! تا بتوانیم دوست داشتن دیگران را هم تجربه نماییم!
همانطور که "مقایسه کردن خود با دیگران" یا حتی "مقایسه کردن خود با گذشته خود" ابلیسانه است و باعث خشم و ملامت خود می شود؛
اول آنکس کین قیاسکها نمود
پیش انوار خدا ابلیس بود
نبخشیدن خود و دیگران (با سرکوفت دائمی خود و دیگران) هم از کانال های نفوذ شیطان است.