بارقه ای از آفتاب (5) - منصور بنانی
ادامه شرح غزل 1989
بی جگر داد مرا شه، دل چون خورشیدی
تا نمایم همه را بی زجگر خندیدن
به صدف مانم خندم چو مرا درشکنند
کار خامان بود از فتح و ظفر خندیدن
همچو غنچه تو نهان خند و مکن همچو نبات
وقت اشکوفه به بالای شجر خندیدن
جگر = كبد، جگر سفید به معنای ریه یا شش و جگر سیاه به معناي همان کبد به كار مي رود. به معنای شهامت و شجاعت، غم و غصه هم آمده است. جگر دريدن به معناي غلبه كردن و جگر دريده به معناي مغلوب آمده است.
دراینجا با توجه به غزل دیگری از حضرت مولانا كه در زير، شرح مختصري از آن آورده شده است(غزل 1133)، بنظرم جگر در بيت فوق علاوه بر غم يا ريه به معناي "منیت" هم می تواند باشد.
در اينجا سه معناي جگر؛ يعني غم، منيت و ريه مورد بحث قرار گرفته است:
معنی بیت اول: خداوند دل روشن ضميري به من عطا كرد؛ دلي بدون غم، ملامت خود و بدون منیتی؛ تا بتوانم امکان خنده بدون غرض و بدون دلیل را به همه نشان دهم.
منيت فكري با غم و ملامت خود، آغشته است و "منيت" بدون غم معنايي ندارد. در اينجا ، هر دو معناي غم و منيت براي جگر درست است.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت توسط Panevis
|