جمله خلقان سخرهٔ انديشه اند
زين سبب خسته دل و غم پيشه اند

تفاوتهاي تفكر علمي و انديشهٔ بايد نبايد

3-    تفكر علمي بر اصول منطقي استوار است و عاري از تناقض آشكار مي باشد. به عبارت ديگر با اصول و شواهد ثابت شده قبلي منافات ندارد و استدلال و نتيجه گيري علمي از اصول منطق تبعيت مي كند.

 اما وسوسه هاي همراه بايد نبايد، كه در عمق ذهن جاي گرفته اند (و ممكن است فرد در حالت معمولي و به دليل عدم توجه و مشاهده گري مستمر، از آنها بي اطلاع هم باشد)، مملو از تناقض و غير منطقي هستند. هم در صغري و كبراي قضيه ايراد دارند هم در نتيجه گيري غير عاقلانه ترش! ولي عجيب آن است كه ايمان سر سختانه اي به اين فريب ذهني وجود دارد!! كه از آدم عاقل و بالغ بعيد است.

 البته اين طور نيست كه فرد در حالت هوشياري و به طور ارادي، چنين تفكري را تكرار كند بلكه اغلب در موارد به هم ريختگي رواني؛ نظير خشم و افسردگي و...گفتگوي دروني به شكل غير ارادي از عمق نا خودآگاه ذهن مي جوشد و ما را مانند يك "ربات برنامه ريزي شده" به تسخير در مي آورد!! به عنوان مثال استدلال اشتباه رايج زير را در نظر بگيريد:

"من تحت هر شرايط و به هر طريقي بايد كامل و بي نقص عمل كنم و از اين طريق بايد عشق و احترام و تأييد ديگران را جلب كنم. اگر در كسب اين كمال و احترام و تأييد، شكست بخورم افتضاح مي شود! و من آدم بد و بي ارزشي مي شوم! و هميشه يك شكست خوردهٔ مستحق درد و رنج هستم!!!"